نقش رستم نام مجموعهای باستانی در روستای زنگیآباد واقع در شمال شهرستان مرودشت استان فارس ایران است که در فاصلهٔ ۶ کیلومتری از تخت جمشید قرار دارد. این محوطهٔ باستانی یادمانهایی از ایلامیان، هخامنشیان و ساسانیان را در خود جای داده است و از حدود سال ۱۲۰۰ پیش از میلاد تا ۶۲۵ میلادی همواره مورد توجه بوده است زیرا آرامگاه چهار تن از شاهنشاهان هخامنشی، نقش برجستههای متعددی از وقایع مهم دوران ساسانیان، بنای کعبه زرتشت و نقشبرجستهٔ ویران شدهای از دوران ایلامیان در این مکان قرار دارند و در دورهٔ ساسانی، محوطهٔ نقش رستم از نظر دینی و ملی نیز اهمیت بسیار داشته است.
کعبه زرتشت :
کعبهٔ زرتشت نام بنای سنگی چهارگوش و پلهداریست که فاصلهٔ آن تا کوه، ۴۶ متر است و دقیقاً روبهروی آرامگاه داریوش دوم قرار دارد. جنس مصالح این بنا از سنگ آهک سفید و بلندی آن با احتساب پلههای سهگانه به ۱۴٫۱۲ متر میرسد و تنها یک در ورودی دارد که ۱٫۷۵ متر بلندی و ۸۷ سانتیمتر پهنا دارد و دری دو لنگهای و بسیار سنگین داشتهاست و جای پاشنههای پایینی و بالایی هر لنگه در سنگ کنده شده و بهخوبی معلوم است. این درگاه به وسیلهٔ پلکانی سی پلهای از جنس سنگ به درون اتاقک آن راه مییابد. این بنا در دورهٔ هخامنشی ساخته شده و از نام آن در آن دوران اطلاعی در دست نیست ولی در دورهٔ ساسانی به آن بُن خانک گفته میشده و اصطلاح کعبهٔ زرتشت در دوران اخیر و از حدود قرن چهاردهم میلادی به این بنا اطلاق شدهاست.
آرامگاه داریوش بزرگ :
آرامگاه داریوش بزرگ در بلندای ۲۶ متری از تراز زمین جای گرفتهاست و سنگنبشتهای در این مزار، تعلق گورگاه را به داریوش یکم ثابت میکند داریوش بزرگ در اکتبر ۴۸۶ پیش از میلاد درگذشت و در این آرامگاه که در دل کوهی سنگی تراشیده بود جای گرفت.[ وی در سال ۵۲۲ پیش از میلاد به تخت نشست و پس از ۳۶ سال پادشاهی و در سن ۶۴ سالگی، به مرگ طبیعی درگذشت. گویا داریوش ساخت آرامگاه خود را همزمان با ساخت کاخ آپادانای شوش و تخت جمشید در سال ۵۱۹ پیش از میلاد آغاز کرده و ساخت آن روزگاری پیش از مرگش پایان یافتهبود. پیکره و گسترهٔ نمای بیرونی آرامگاه و ویژگیهای درونی آن، همگی ابتکاری و سراسر نوآوری است.
آرامگاه خشایار شاه :
خشایارشا در اکتبر ۴۶۵ پیش از میلاد توسط یک خواجه به نام میترا یا اسپنت میترا و رئیس گارد سلطنتی به نام اردوان که با یکدیگر همدست شدهبودند، در خوابگاه خویش کشته شد آرامگاه خشایارشا در فاصلهٔ ۱۰۰ متری شرق و شمالشرقی آرامگاه داریوش بزرگ و به شکل صلیب تراشیده شدهاست. در بخش بالایی صلیب، نماد فروهر و ماه نقش شده و در پایین آن، خشایارشا در حالی که دستش را به سوی فروهر و آتشدانی که روبهرویش قرار دارد دراز کرده، به تصویر کشیده شدهاست. در زیر پای شاه، اورنگی قرار دارد که مردم سرزمینهای گوناگون آن را بر دوش گرفتهاند. اینها شامل مردمانی از شرقیترین بخشهای قلمرو پادشاهی در هند و سغد تا غربیترین آنها در مصر و لیبی میشوند.
آرامگاه اردشیر یکم :
آرامگاه اردشیر یکم در فاصلهٔ ۳۷ متری سمت چپ آرامگاه داریوش بزرگ و به شکل صلیبی به ارتفاع ۲۲ متر، تراشیده شدهاست.[۶۸] ویژگیها و نمای عمومی آرامگاه، همچون آرامگاه داریوش و خشایارشا است ولی درون آرامگاه به تقلید از آرامگاه داریوش کنده شده و سه اتاقک دارد، اما تفاوتهای عمدهای آشکار است.[۶۹] بیدقتی و عدم مهارت سنگتراشان چنان بوده که دهلیز به صورت مستطیلی بیقواره و کمارتفاع درآمدهاست و به هیچ وجه موازی با جبههٔ آرامگاه نیست، بلکه گوشهٔ جنوب شرقیاش تنها چند سانتیمتر با دیوار جبهه فاصله دارد، در حالی که گوشهٔ شمال غربیاش بسیار در کوه پیش رفتهاست. اتاقکها را هم بدون دقت و کمی کج و ناراست ساختهاند و در هرکدام فقط یک قبر کندهاند. علت انتساب این آرامگاه به اردشیر یکم آن است که ریزهکارها و ویژگیهای دورهٔ داریوش بزرگ و خشایارشا را ندارد و باید پس از دورهٔ خشایارشا باشد. در زیر آرامگاه اردشیر، سنگنگاره نبرد هرمز دوم قرار دارد.
آرامگاه داریوش دوم :
آرامگاه داریوش دوم در فاصلهٔ ۳۳ متری سمت جنوبغربی آرامگاه اردشیر یکم و به شکل صلیب کنده شده و نمای عمومی آن، همچون دیگر آرامگاههای نقش رستم است. این آرامگاه، دقیقاً روبهروی بنای موسوم به کعبه زرتشت قرار دارد که ۴۵ متر دورتر از آن برپای است ولی این موقعیت از روی عمد انتخاب نشده بوده، زیرا فاصلهٔ میان آرامگاه داریوش بزرگ و آرامگاه اردشیر اول ۳۷ متر است و همین فاصله در انتخاب آرامگاه بعدی نیز رعایت شدهاست، در نتیجه قرار گرفتن بنای کعبهٔ زرتشت در جلوی آرامگاه، عمدی نبودهاست. نمای بنا از بیرون به شکل معمول آن در دیگر آرامگاهها ساخته شده ولی چهرهٔ شاه به سختی آسیب دیده و امکان مقایسهٔ آن با چهرهٔ دیگر شاهان وجود ندارد. حلقهٔ دور بدن تصویر اهورامزدا در جلوی شاه همانند آرامگاه اردشیر یکم صاف و بیزرق و برق است، دو بال اهورامزدا اما بر خلاف نقشهای سه آرامگاه پیشین خطوط عمودی بیشتری دارند گویی که خطوط افقی در زیر این خطوط عمودی قرار گرفتهاند. دیگر جزئیات نما کمابیش همانند دیگر آرامگاههای ذکر شده هستند.
بهرام دوم و درباریان :
سنگنگاره بهرام دوم و درباریان که از سنگتراشیهای بسیار دیدنی و زندهٔ دورهٔ ساسانی است، در کنار نقش اهورامزدا و اردشیربابکان قرار دارد که بر روی یک سنگ نگارهٔ عیلامیکنده شده و دارای ۵ متر طول و ۲٫۵ متر عرض است. در وسط این نقش، بهرام دوم که بهصورت تمام قد ایستاده و رو به چپ دارد، نقش شده و سه نفر به حالت نیمتنه در پشت سر او، و پنج نفر دیگر بازهم به حالت نیمتنه در جلوی روی بهرام به تصویر کشیده شدهاند که همهشان شاه را مینگرند و انگشت سبابهٔ دست راست را به حالت احترام بهسوی او دراز کردهاند.
پیروزی شاپور بر رومیان :
سنگنگاره پیروزی شاپور بر امپراتوران روم، در ده متری شرق آرامگاه داریوش بزرگ قرار گرفته و حدود ۱۱ متر طول و ۵ متر عرض دارد. این سنگنگاره یادگار فتحی است که ایرانیان در شهر رها کردند و سپاه روم را درهم شکستند و صحنهٔ اسارت والرین و فیلیپ عرب را نشان میدهد که به دستور شاپور اول در حدود سال ۲۶۲ میلادی تراشیده شدهاست. این نقش سهبرابر اندازهٔ طبیعی است و از حیث دقت در جزئیات و ظریفکاری یکی از بهترین نقشهای دورهٔ ساسانی است و مشخص است که از روی طبیعت ساخته شده زیرا حتی لباس والرین درست مطابق جامههای رومیهای آن زمان است.شاپور بر اسب بسیار زیبایی سوار است و تاج بزرگ کروی که به صورت بسیار برجسته کندهکاری شدهاست بر سر دارد که در سکههای او هم هست و نوارهایی از پشت سرش آویزان است و نیز بالاپوشی در پشت سر او هست و شلوار گشادی دارد. دست چپ پادشاه بر شمشیری، تکیه داده شده و با دست راست، مچ در آستین نهفتهٔ یک رومی بر پای ایستاده را گرفتهاست.
آناهیتا و نرسی :
سنگنگاره آناهیتا و نرسی یکی از زیباترین نقوش بازمانده از دورهٔ ساسانی است که نرسی چگونگی تاجگذاری و سلطنت خود را نشان میدهد. در این نقش، نرسی تاجی بسیار شکیل بر سر دارد و دست چپش را دراز کرده و حلقهای را از آناهیتا، ایزدبانوی آب، باروری و جنگاوری، ستاندهاست[۱۱۸] به عقیدهٔ برخی همچون هرتسلفد، این حلقه، حلقهٔ اتحاد است و به دیدگاه علی سامی، این حلقه، همان تاج پادشاهیست.[۱۱۹] شاهنشاه که ریش بلندش از حلقه گذشته، نیمتنهٔ تنگی بهتن کرده و کفشهایش بهوسیلهٔ روبانهای ظریف و زیبایی به یکدیگر پیوند داده شدهاند. پشت سر او، یکی از بزرگان به حالت احترام ایستادهاست و در جلوی شاه، نقش کودکی حجاری شده که شاید تصویر هرمز دوم، ولیعهد نرسی باشد.[۱۲۰] آناهیتا تاج کنگرهدار سرگشاده بر سر نهاده و موهای بلند و پرچین و شکنش را در بالا و روی شانهها بافتهاست، چینهای لباسش، حالتی بسیار باوقار به ایزدبانو دادهاست.
پیروزی بهرام دوم و سوم :
سنگنگاره پیروزی بهرام دوم شامل دو سنگتراشی بزرگ و بسیار آسیبدیده از دوره ساسانی است که در زیر آرامگاه داریوش بزرگ جای دارد. هر دو صحنه، نبرد پادشاهان اسب سوار را نشان میدهد که دشمنان خود را نگونسار کردهاند. نقش بالایی ۷ متر درازا و سه متر ارتفاع دارد و در آن، نبرد پیروزمندانهٔ بهرام دوم با دشمنی که هویتش مشخص نیست را نشان دادهاست. بهرام در سوی چپ تصویر قرار دارد و در پشتش نشانههای یک پرچم دیده میشود. شاه لباسی پر زرق و برق دارد و با دست راست نیزه درازی را به سوی سینه یا گردن دشمن سوار بر اسب گرفته. سر دشمن سواره رو به عقب قرار گرفته گویی که نیزه شاه با آن برخورد کرده. دشمن دیگری نیز در زیر پای راست اسب شاه قرار گرفته و مرده به نظر میرسد.
نبرد هرمز دوم و نقش نیمهتمام آذرنرسه :
سنگنگاره نبرد هرمز دوم در زیر آرامگاه اردشیر یکم و سنگنگارهٔ نیمهتمام آذرنرسه قرار دارد. این نقش ۸٫۴۰ متر بلندی و ۴ متر پهنا دارد و توسط اشمیت از زیر خاک بیرون آورده شد. در این نقش، هرمز دوم که سوار بر اسب است، دشمن زرهپوش سوارکار را سرنگون کرده و نیزهٔ بلندی در شکمش فرو بردهاست. چهره و تاج شاهنشاه آسیب دیده اما قسمتی از تاج و برجستگی کرویشکل آن بهخوبی پیداست و از روی سکههای کتیبهدار و ظروف، میدانیم که این شخص هرمز دوم است. درست در بالای نقش نبرد هرمز دوم، مجلسی حجاری شدهاست که برای قسمت پایینی آن، لبهٔ بالایی صحنهٔ نبرد هرمزد دوم را کمی از بین برده و آنطور که اشمیت متوجه شده، این امر دلالت بر آن دارد که نقش بالایی جدیدتر است و چون نقش برجسته را ناقص گذاردهاند، پیداست که فرصت نبوده تا آن را تمام کنند. به همین دلیل این سنگتراشی به آذرنرسه، پسر هرمز دوم که فقط چند ماه پادشاهی کرد و در سال ۳۰۹ میلادی توسط بزرگان از سلطنت خلع شد، تعلق دارد.
صفحه تراشیده شده بی نقش :
در غرب سنگنگاره آناهیتا و نرسی، قسمت بزرگی از کوه به صورت صفحهای مستطیلی، به طول ده متر و ارتفاع ۵ متر به منظور ایجاد نقش، تراشیده شده ولی تا سال ۱۸۲۱ میلادی هیچ اثری بر آن کنده نشده بود. این صفحه چنان باشکوه و عمیق تراشیده شده، که آمادهکردنش تنها از عهدهٔ یک پادشاه بزرگ و توانگر برمیآمدهاست و شیوهٔ تراش آن به صفحهٔ فرهادتراش در بیستون که آن هم ناتمام مانده، شباهت بسیار دارد. هردوی این صفحات تراشیده شده را به خسرو پرویز منتسب کردهاند و احتمال داده میشود که وی قصد داشته نقش بزرگی از تاجگذاری یا صحنهٔ پیروزیهایش بر رومیان را بر این صفحات نقش کند ولی در پایان پادشاهیاش که از هراکلیوس، امپراتور بیزانس شکست خورد، دیگر تراشیدن نقوش مناسبتی نداشت و هر دو صحنه ناتمام باقی ماندند.